برچسبها:
برچسبها:
برنجکاران ژاپنی در گریز از مصرف سموم شیمیایی به شیوهای جالب رو آوردهاند. آنها برای مقابله با علفهای هرز و حشرات و آفات از جوجهاردکها استفاده میکنند که شیوهای نه تنها موثر بلکه طرفدار محیط زیست نیز هست.
برچسبها:
مردم هر منطقه بنا به ویژگیهای اقلیمی خود، موسیقی، شعر، ترانه، نقاشی، حتی هنرهای تجسمی مخصوص به خود را دارند. ودر مناطق مختلف ایران، هر قوم و طایفهای بسته به موقعیت اقلیمی خود هنر خاص خود را آفریده است.
در شمال ایران، با وجود داشتههای هنری متفاوت موسیقیها و آواهایی شنیده میشود که هر کدام مخصوص روزهای خاصی است. موسیقی شالی یا آواهایی که شالیکاران در مزارع میخوانند در حقیقت اگر به دقت شنیده و بررسی شود و با کلیدواژگان آن را رهگیری کرد میتوان بهراحتی مردمی را دید که خودِ درونی و خستگیناپذیرشان را در کوتاهبلندی هجاهای موسیقی تکرار و تصویر میکنند.
«بجار»(برنجزار) قرنهاست که دستها و پاهای مردمی را حس و لمس میکند که در درون آن زندگی میکنند، به زندگی عشق میورزند و رد هستی را در قطرههای گلآلود شالیزار دنبال میکنند.برنجکاری یا حتی بجارداری در گذشته گیلان از شغلهای آبوناندار بود. هر کس که قطعه زمینی داشت، میتوانست به داراییاش فخر بفروشد و به آن ببالد. شاید همین اهمیت و نگاه است که برنج هنوز از داراییهای مردم خطه شمال( گیلان و مازندران) محسوب میشود؛ سوا از آنکه برنج اکنون یکی از اقلام استراتژیک هم به شمار میآید.
امروزه گرچه برخی از وسایل صنعتی و مدرن رد پای شالیکار را پر کردهاند، اما همراه رنج و خستگی شالیکاران هنر هم تبلور یافته بود، آن هم هنر آسمانی، هنر موسیقی. موسیقی شالیزار موسیقی سبز، خیس و نمناک است. میتوان با موسیقیاش کار کرد، شخم زد، نشاءو درو کرد و خلاصه زندگی کرد. به همین دلیل موسیقی در شالیزار جاری میشود و بههمراه خیشوخاش داس(داهره) ملودیای جاری میشود که به شالیکاران آرامش میدهد و سختی آنها را به آرامش و راحتی مبدل میسازد.
در شعر شالی عادتهای بومی، محلی و باورها و دلمشغولیهای آنها را میتوان دید. دوست داشتنها، دشمنیها، جاها و مکانها به وضوح دیده میشوند. کسی که شالیکار نیست،گالش یا دامدار است، فرقش با شالیکار مشخص است. اتفاقا در شعر هم این تفاوتها بروز مییابد.
در شعرهای گیلانیها البته بیجار و برنجکاری بیشتر نمود دارد و شاعران بومی گیلان این ویژگی را صریحتر بیان میکردند:
بیجارونه همه «مولایی» کارم/ امید بر خانه کبلایی دارم/ اخر کبلایی لاکوچنگ بیارم/ خیال کونوم که دنیاره مودارم(همه برنجزارها را مولایی- نام نوعی برنج- میکارم/ همه امیدم به خانه کربلایی است/ اگر با دختر کربلایی ازدواج کنم/ انگار دنیا را به من دادهاند.)
در شعرهای شالی، شاید همه واژهها از داس، ساقه و آببندان نباشد، اما فضایی که شاعر آن را خلق میکند در رابطه با شالی و کشتوکار است.در شعر شالی با تمام سختیهایی که شاعر آن را لمس میکند، زیبایی زندگی در واژهواژه آن جریان دارد. از غم، اندوه و ناامیدی در آن خبری نیست. شعر شالی شعر امید و زندگی است. زمینی که شالیکار در آن زندگی میکند، بیش از آنکه بخواهد برنج بکارد، عشق و امید میکارد.برچسبها:
سیاهکشان، روستایی در ۲۵ کیلومتری جنوب بخش رحیمآباد از توابع شهرستان رودسر در ناحیه کوهپایهای منطقه اشکورات سفلی در استان گیلان قرار داره.
این روستا از شمال به روستای پلام، از جنوب به روستای دیورود (رودسر)، از شرق به روستای نیلو و از غرب به دیواره صخرهای محدود میشه.
رودخانه پلرود از وسط این روستا میگذره و آن را به دو قسمت تقسیم میکنه که توسط یک پل به هم وصل میشوند، قسمت شرقی رودخانه در تقسیمات کشوری با اسم «سیاهکشان» و قسمت غربی رودخانه با اسم «نیلو پردسر» نامیده شده. ولی در مجموع به اسم سیاهکشان شناخته شدهاند. دو قسمت شرقی و غربی رودخانه خود به دو قسمت بالا محله (جٌر محله) و پایین محله (جیر محله) تقسیم شده است.
شغل مردم روستا کشاورزی، دامپروری و به تازگی پرورش مرغ و ماهی میباشد.
از نکات قابل توجه سیاهکشان وجود چشمه آب معدنی در فاصله ۱ کیلومتری جنوب روستا (به سمت روستای دیورود) میباشد که برای درمان درد معده مفید بوده و افراد زیادی برای مصرف آن از مناطق اطراف به آنجا میروند. راه قدیمی رحیم آباد به اشکورات (چارودار راه) از کنار رودخانه پلرود و وسط روستا عبور کرده.
قسمت صخرهای پلام تا سیاهکشان این راه و دست نوشتههای باقی مانده از دوران قدیم بر روی صخرههای آن قابل توجه میباشد.
برچسبها: