بوروم چوب سه شاخه یا چهار شاخه بلندی است که روی آن با پارچه های رنگی زیبا پوشانده شده و روی هر شاخه یک میوه مثل سیب قرار می دهند و سپس آن را با آیینه های کوچک، حوله، جوراب و دستمال و نوارهای پارچه ای رنگی مزین می کنند و توسط خویشاوندان عروس و داماد به مجلس عروسی آنها آورده شده و معمولا در قسمت جلویی خانه داماد بعنوان نمادی از برگزاری جشن عروسی نصب می گردد.
(رسم بسیار زیبایی که باعث خوشحالیست که هنوز هم در بعضی مناطق پایبندی به این رسوم زببا ادامه دارد.)برچسبها:
در گذشته پلوی شب مانده را با چند تخم مرغ در تابه سرخ میکردند و به عنوان عصرانه می خوردند.
به پلوی مانده سرده پلا میگویند.کته ی مانده را روستائیان در دستمال میبستند و هنگام رفتن به شهر غذای سفرشان بود .به هنگام کار در مزرعه ،فاصله ی بین صبحانه و ناهار (قلیه ناهار )ان را با مغز گردو ،دسانه باقلا، اشبل و پیاز می خوردند .
کته ی سرد را در گیلان ،به ویژه در روستا به جای نان با پنیر و چای صبحانه می خوردند .کته ی سرد با دوشاب و شیر و شکر نیز از خوراک های محبوب بومی گیلان بود .
در این باره گفته اند : دونفر به هم رسیدند ،یکی پرسید :گول برار ، ای گول برار ،تو اگر شاه شوی چه می خوری ؟
دیگری جواب داد : سرده پلا و پیاز و دوشاب . سپس خود پرسید :تو اگر شاه شوی چه می خوری ؟گفت :من تی پئره دردا خورم، تو که همه چیزهای خوب را خورده ای !
درباره برنج بی نمک نیز می گویند :
سس پچ کدبانوی ،شور پچا مرد وا ! (دختری که بی نمک میپزد کدبانوست ، دختری که پلو را پر نمک و شور بپزد شوهر میخواهد .
ته دیگ ،مورد علاقه ای گیلانیان است . برای شوخی به جوان های مجرد سفارش میشود ته دیگ نخورند ، چون روز عروسی شان باران خواهد بارید .
برچسبها:
آبشار میلاش در موقعیت جغرافیایی N3653 E5012 در استان گیلان واقع است. آبشار سحر انگیز میلاش شاخص ترین، بزرگترین و زیباترین آبشار منطقه رحیم آباد است که در یک کیلومتری غرب روستای میلاش و در مسیر رودخانه میلاش قرارداشته و از کوه بندبن سرچشمه می گیرد ودرارتفاع ۸۰۰ متری از سطح دریا و در۷۰۰ متری غرب رودخانه پلورود قراردارد. روستای میلاش در ۳۰ کیلومتری بخش رحیم آباد و ۴۵ کیلومتری جنوب غربی شهرستان رودسر واقع شده واز روستاهای دهستان اشکور سفلی است. این آبشار به ارتفاع ۲۵ متر، عرض هشت متر و مساحت ۱۵۰ متر است، آب از شیب ۸۵ درجه به پایین بافـشار سرازیر می شود. در تابستان هفت پره آبی دارد و عمق استخر آن تا۷۰ سانتی متر متغیر است. چون آب آن بصورت پلکانی سقوط می کند استخری عمیق پای آن ایجاد نشده است. درجه حرارت آب بین ۱۵ تا ۲۰ درجه سانتیگراد متغیر است و مساحت حوضچه آن ۳۰ متراست، صخره سنگی ایجاد شده در محدوده آبشار ۳۲ متر است. برای دسترسی به این آبشار از شهرستان رودسر به سمت رحیم آباد رودسر حرکت کنید. بعد از عبور از روستای زیار به دیو رود خواهید رسید. بعد از حدود 2 ساعت کوهپیمایی و عبور از باغهای فندق به آبشار میلاش می رسید.
برچسبها:
در جلگه غرب گیلان
طب سنتی
- برای درمان شکستگی زردة تخممرغ را با مقداری زردچوبه روی پارچه میگذاشتند و با آن محل شکستگی یا استخوان ضرب دیده را میبستند. سپس با دو چوب صاف استخوان شکسته را آتل میگرفتند.
- برای درمان شکستگی پهن اسب را با خاکستر زغال روی محل شکستی گذاشته و با پارچهای میبستند.
- برای درمان شکستگی، زردة تخممرغ و آرد گندم را به هم میزنند و روی نقطة آسیب دیده میبستند.
- برای اینکه کودک راحت بخوابد، گیاه گندهواش را داخل پارچهای ریخته و روی چراغ میگذاشتند تا خوب خشک شود، سپس به کودک میخوراندند.
- برای درمان دردگوش، سیاه دانه را میکوبیدند و داخل گوش میریختند.
- برای درمان سردرد، ویکس یا نفت را روی پیشانی میمالیدند.
- برای درد چشم، تفاله چای را بعد از دم آمدن، در پارچهای میگذاشتند و میفشردند تا آب آن گرفته شود و روی چشم قرار میدادند.
در جلگه شرق گیلان
طب سنتی
از بیماریهای مسری که در گذشته وجود داشت و اکثرا کشنده بود می توان سل، اُله/Oleh / (آ بله)، برزخوعه/Barzexoeh / (سیاه سرفه)، سرخجه، گرم ناخوشی، طاعون و وبا را نام برد.
-بیماریهای رایج در آن زمان را توسط گیاهان دارویی، درمان می کردند. مثلا گل گاو زبان برای درمان سرماخوردگی و عفونتهای ناشی ازآن مصرف فراوانی داشت و معتقد بودند که ریه را صاف می کند. برای سرما خوردگی دارچین را درچای می ریختند.عرق کوت کوته/Cut cute / (خا لواش/xalvaš/). کوت کوته بصورت خودرو در حیاط خانه و حیاط مسجد وجود داشت.
در گذشته برای درمان بیماریها از گیاهان دارویی استفاده می کردند به عنوان مثال ازنعناع برای درمان دل پیچه استفاده می کردند.
- مصرف گرزنه /Garzane/ رابرای قلب مفید می دانستند.
- ازترکیب خنش / /xanešگیاهی شبیه به نعناع، بارجه /Barje/ و کلم دارو با شیرمادربرای درمان شکم درد کودک استفاده می کردند.
ریحان را جلوی خانه می کاشتند تا پشه به داخل خانه نیاید.
- برای درمان سینه پهلو مدفوع مرغ را داغ کرده و در پارچه ای می ریختند و روی سینه شخص بیمار می گذاشتند.
- گزنه را برای قلب و ناراحتی های قلبی مفید می دانستند و قاطی سبزی خورشتی می کردند و می خوردند .
- از دک کردة گیاه صنعا نیز برای سفتی شکم استفاده می کردند.
- اگر گلوی کسی استخوان ماهی گیر میکرد دست در حلق او فرو برده و با انگشت اشاره استخوان را از گلوی او بیرون می آوردند و به این عمل خاش گیران می گفتند.
در آستانه
طب سنتی
از بیماریهای قدیمی روستای فوشازده که حتی باعث مرگ و میر هم می شدند میتوان به سل، طاعون، سینه پهلو، زردی و... اشاره کرد.
روستائیان این منطقه برای درمان برخی بیماریها از روشهای محلی خودشان استفاده می کردند . مثلاً برای درمان زردی به فرد بیمار دوغ میدادند و در صورت عدم درمان با تیغ لبه گوش بیمار را می بریدند تا کمی خون بیرون بریزد.
- ریحان را جلوی خانه می کاشتند تا پشه به داخل خانه نیاید.
- گزنه را برای قلب و ناراحتی های قلبی مفید می دانستند و قاطی سبزی خورشتی می کردند و می خوردند.
- گل گاو زبان برای درمان سرماخوردگی و عفونتهای ناشی از آن مصرف فراوانی داشت و معتقد بودند که ریه را صاف می کند. برای سرما خوردگی دارچین را درچای می ریختند. عرق کوت کوته/coot coote / (خا لواش /khalvaš /)[1].
- اگردر گلوی کسی استخوان ماهی گیر می کرد، فردی ماهر که کارش درمان اینگونه موارد بود، دست در حلق شخص بیمار فرو برده و با انگشت اشاره استخوان را از گلوی او بیرون می آوردند که به این عمل خاش گیران می گفتند.
در رودبنه
طب سنتی
از بیماریهای مسری که در گذشته وجود داشت و اکثرا کشنده بود می توان سل، اُله/Ole / (آ بله)، برزخوعه/Barzexoe / (سیاه سرفه)، سرخجه، گرم ناخوشی، طاعون و وبا را نام برد.
-بیماریهای رایج در آن زمان را توسط گیاهان دارویی، درمان می کردند. عرق کوت کوتو /Koot Kootoo/ (خالواش)، نعنا، گزنه یا گرزنه، خنش(Khanesh) (گیاهی شبیه به نعناع)، بارجه /Barje/ و کلم نمونه هایی از دازوهای گیاهی هستند.
- مثلا گل گاو زبان برای درمان سرماخوردگی و عفونتهای ناشی ازآن مصرف فراوانی داشت و معتقد بودند که ریه را صاف می کند.
- برای سرما خوردگی دارچین را درچای می ریختند.
- عرق کوت کوته/Cut cute / (خا لواش/xalvaš/). کوت کوته بصورت خودرو در حیاط خانه و حیاط مسجد وجود داشت.
- ازنعناع برای درمان دل پیچه استفاده می کردند.
- ازترکیب خنش / /xanešگیاهی شبیه به نعناع، بارجه /Barje/ و کلم دارو با شیرمادربرای درمان شکم درد کودک استفاده می کردند.
- ریحان را جلوی خانه می کاشتند تا پشه به داخل خانه نیاید.
- برای دل درد بچه ترکیبی از شیر مادر، خنش، بارجه و کلم دارو استفاده می گردید، که بسیارسریع رفع کسالت می نمود.
- گیاه گزنه /Garzane/ را خشک و آن را با ماست مخلوط می کردند و معتقد بودند که برای چربی خون و قلب مفید است. از جمله بیماریهای کشنده در آن زمان می توان به سرخک و بی وقتی یا دیر وقتی (کودکان در سنین پایین سیاه شده و تب می کردند و به دلایل نا معلومی تلف شده و از بین می رفتند) اشاره نمود.
در جلگه مرکزی گیلان
درمان سنتی
در قدیم بیماریهای رایج در این منطقه سل، وبا، جرف (جرب)[2]، حصبه (ورزاخوس= varzâ xus) بود که برای درمان آنها بیشتر از داروهای گیاهی که افراد در خانه درست میکردند استفاده
میشد مثلاً:
- برای درمان زخم، برگ درخت توسا (توسکا) را میچیدند و آن را داخل پارچه ای قرار میدادند و یا با دست، له میکردند و روی زخم میگذاشتند.
- برای درمان درد معده، گیاه گل گاوزبان را میجوشاندند و میخوردند و برای سرماخوردگی از جوشانده گیاه "سیاهپروشان[3]" استفاده میشد.
- برای درمان دل درد بچه به او گندهواش (یک نوع علف بدبو) میدادند.
- یکی از بیماریهای دامی قلنج گاو بود که برای رفع آن، چند سیخ را داغ کرده، به پشت گاو
میگذاشتند.
- برای بهبود سریع زخم گیاه پرسیاوشان را از کنار رودخانه میکندند و جوشاندۀ آن را به بیمار میدادند.
- برای بند آمدن خون، زردچوبه را به همراه زغال ساییده، روی زخم میگذاردند.
- اگر نوزادی بی خواب میشد علف گنده واش را بعد از شستشو لای پارچه گذاشته و زیر خاکستر آتش قرار میدادند وقتی پخته میشد جوشاندۀ آن را با نبات داغ به نوزاد میخوراندند.
- برای درمان دل درد افراد بزرگسال به او آب نبات داغ یا جوشاندۀ گل گاو زبان میدادند.
مردم در درمان بیماریها، باورها و اعتقادات خاصّی به گیاهان داشتند به عنوان مثال، برای درمان حصبه، معتقد بودند که باید از روی ریشه یک درخت رد شد و یا برای رفع قلنج انسان میگفتند فرد بیمار باید پشت خود را با تنۀ درخت بخاراند.
-اگر نرمة سر بچه ورم می کرد، معتقد بودند بچه بیماری کوتی کان (خروسک) گرفته و برای درمان آن جلوی سر بچه را تیغ می زدند و نرمة سر را با تیغ برش می دادند تا خون از آن بیرون بریزد. سپس برای بندآمدن خون سیر و نمک را می سابیدند و بر روی پارگی می گذاردند تا بیماری خوب شود.
-وقتی پای کسی ضرب میدید، زردة تخم مرغ را با زردچوبه روی پایش میگذاشتند و با پارچه میبستند.
-برای درمان اسهال، به فرد بیمار تریاک میدادند.
-اگر فردی دچار یبوست میشد گلبرگهای گل سرخ را در ماست می ریختند و به او میدادند.
در روستاهای فومن
طب سنتی
از بیماریهایی که درگذشته در این منطقه رایج بود ، می توان آبله ، طاعون، اسهال واستفراغ ، سل ، گرم خشک وسرخجه را نام برد.
روستائیان برای درمان برخی بیماریها از روشهای محلی خودشان استفاده می کردند .مثلا برای درمان زردی به فرد بیمار دوغ میدادند و در صورت عدم درمان با تیغ لبه گوش بیمار را می بریدند تا کمی خون بیرون بریزد .
- برای درمان سینه پهلو مدفوع مرغ را داغ کرده و در پارچه ای می ریختند و روی سینه شخص بیمار می گذاشتند.
- برای درمان درد چشم چای تازه دم را به چشم می مالیدند.
- برای رفع اسهال فَتَر ( ازگیل ) می خوردند.
- خاکستر آتش را به بچه تازه به دنیا آمده که خیلی بی تابی می کرد با نبات یا قند سفید مخلوط می کردند و به بچه می دادند.
- برای درمان یبوست بچه تازه به دنیا آمده مَروه (گنده واش) را می پختند وآبش را گرفته وبه بچه می دادند تا شکم دردش خوب شود.
- برای رفع سرفه و گرفتگی سینه، دانه به را برای چند ساعت در آب جوش میگذاشتند تا لعاب پس دهد و به فرد میدادند همچنین از جوشاندةَ گیاه گل گاوزبان نیز استفاده میکردند.
- برای درمان گلو درد، فردی که با دستانش موشی را خفه کرده بود، دست خود را روی گلوی فرد بیمار میگذاشت تا خوب شود.
- برای درمان سردرد چای یا تریاک میخوردند.
-برای درمان سرماخوردگی کدو را میپختند و بخار آن باید به صورت بیمار میخورد تا سرماخوردگی برطرف شود.
- برای درمان آبله مرغان دو تا سنگ را خیس میکردند و به هم میمالیدند و آب روی آن را که شیری رنگ میشد به بیمار میدادند.
در بیالوای شفت
درمان های سنتی و بومی
در گذشته بیماریهای کشنده ای که در این منطقه شیوع داشت، بیماری های وبا، حصبه، سیاه سرفه و... بود. مردم منطقه از روشهای مختلفی برای درمان این بیماریها استفاده می نمودند:
-در گذشته اگر کسی پایش دچار شکستگی می شد، زرده تخم مرغ را با نمک و آرد ترکیب می کردند و برجایی که شکسته بود می مالیدند. با پارچة سفید جای شکستگی را می بستند و با دو تکه چوب که در دو طرف پا قرار می دادند پا را محکم نگه می داشتند تا محل شکستگی جوش بخورد. اگر شکستگی شدید بود، فرد را پیش کسی که به شکسته بند معروف بود می بردند و او سعی می کرد که استخوانهای در رفته را جا بیندازد. گاهی این کار باعث می شد که پای فرد به طور کامل بشکند و یا از درد زیاد به خود می پیچید و بیهوش می افتاد.
-هنگامی که فردی در حال مرگ بود، کسی را از شهر شفت می آوردند تا برای وی داروی گیاهی بسازد؛ اگر حال وی بدتر می شد از دعانویس می خواستند که برای وی دعا بنویسد.
-اگر جایی از بدن کسی بریده می شد و خون می آمد، برای بند آوردن خون یک تکه گوشت گاو و یا گوسفند را روی محل زخم قرار می دادند و با پارچه می بستند.
-وقتی کسی غش می کرد، روی صورتش آب می ریختند و گیاه بیدمشک را در آب قرار داده، به دست و پای فرد می مالیدند. گاهی دور فردی را که غش کرده بود، خط می کشیدند.
-برای رفع سرماخوردگی از جوشاندة گل گاوزبان یا بخور کدو تنبل استفاده می کردند.
-برای درمان سیاه سرفه (برزه خس) به فرد بیمار، شیر مادیان می دادند.
-برای رفع بیماری سرخچه، آب کرم را بدون اینکه بیمار بفهمد، دم کرده، به وی می دادند.
-برای درمان اسهال از تریاک استفاده می کردند.
-برای رفع سردرد معمولاً روی پیشانی بیمار حجامت می گذاشتند. برای درست کردن حجامت شاخ گاو را سوراخ کرده و روی پیشانی فرد بیمارمی گذاشتند و با دهان آنرا می مکیدند.
-وقتی بچه ای مریض می شد دو نفر بدون اینکه با هم حرفی بزنند (در سکوت مطلق) از چشمه آب می آوردند و آب را روی بچه می ریختند تا بیماری اش برطرف شود. به این آب، آب لال( لالَه آو lâla âv) می گفتند.
-برای پاک کردن بدن از خون کثیف، عمل خون گیری انجام می شد؛ یعنی پارچه ای آغشه به نفت را آتش زده داخل کوزه سفالی (گوله= gula) می انداختند و بر بدن بیمار می گذاشتند تا در اثر سوختن اکسیژن داخل کوزه، گوشت فرد را به داخل کوزه کشیده و خون مردگی ایجاد شود. در این موقع قسمت خون مرده را برش می دادند تا خون بیرون بریزد و گاهی هم آن را به حال خود می گذاشتند تا بعد از مدتی از بین برود.
در سنگر
طب سنتی
در قدیم به دلیل نبود پزشک در محل، مردم به روش سنتی و با استفاده از گیاهان محلی به درمان بیماری اقدام می کردند. به عنوان مثال، برای درمان سردرد انار را می شکستند و آب آن را روی گل می ریختند و گل آغشته به آب انار را به سر می مالیدند و یا با استفاده از سر قوری، روی پیشانی بادکش می گذاستند.
برای درمان قلنج، از روش بادکش استفاد می کردند. بدین صورت که خمیر درست می کردند و بر پشت فرد می گذاشتند و یک تکه پارچه را آتش می زدند و داخل لیوان می انداختند و لیوان را روی خمیر می گذاشتند و بعد از چند لحظه لیوان را بر می داشتند.
برای دل درد از جوشاندة نعنا استفاده می شد. گاهی هم نبات را با گرمالت (فلفل) و زدچوبه جوش می دادند و می خوردند.
برای درمان سرفه دانه به را چند ساعتی در آبجوش می گذاشتند و هنگامی که لعاب پس می داد، می خوردند
در خلیفه آبادِ تالش
دانش بومی و درمانهای سنتی و بومی
در قدیم خانوادههای روستایی برای درمان بیماریها، از داروهای گیاهی بهره میبردند. اگر فردی از اعضای خانواده در بستر بیماری قرار میگرفت، مادر خانواده یا برخی بزرگان متبحر روستا با استفاده از داروهای گیاهی فرد بیمار خانواده را معالجه و پرستاری میکرد. زن روستایی در زمانی که به ییلاق میرفت داروهای گیاهی را از باغهای ییلاقی تهیه و خشک میکرد و در زمان بیماری مورد استفاده قرار میداد. زمان گذشته در روستا پزشک وجود نداشت و فقط برخی نقاط شهری دارای پزشک بود. به همین دلیل افراد روستا به ندرت نزد پزشک میرفتند و اگر احیاناً بیمار با داروهای گیاهی مرسوم روستا درمان نمیشد و یا بیماریاش خطرناک بود او را سوار بر اسب کرده و نزد پزشک به شهر میبردند.
- برای درمان سرماخوردگی و چرک سینه از جوشاندۀ گل گاوزبان استفاده می کردند.
- اگر کسی سرخک می گرفت، چند روز لباس قرمز به تنش می کردند و نمی گذاشتند کسی او را ببیند و سه تخم مرغ را تویآب گذاشته بالای سرش قرار می دادند تا اگر کسی وی را چشم کرد، تخم مرغ بترکد و چشم زدگی برطرف شود.
- بخورکدو تنبل برای رفع سرماخوردگی ونبات داغ برای درمان شکم درد.
- دم کرده دانه به برای رفع سرفه.
-اگر جایی از بدن کسی بریده می شد و خون می آمد، برای بند آوردن خون یک تکه گوشت گاو و یا گوسفند را روی محل زخم قرار میدادند و با پارچه میبستند.
- برای تسکین درد شکم از آب داغ و نبات استفاده میکردند.
-برای درمان تب شدید از جوشاندة پوست یا برگ پرتقال استفاده میکردند.
-برای درمان اسهال از تریاک استفاده میکردند.
-برای رفع سردرد شدید روی پیشانی بیمار مخلوطی از خاکستر چوب و تخم مرغ میگذاشتند.
در شالمای شفت
دانش بومی و فرهنگ عامیانه
درمانهای سنتی و بومی
در زمانهای قدیم بیماریهای کشندۀ این منطقه وبا، حصبه، سیاه سرفه و... بود. مردم منطقه از روشهای مختلفی برای درمان این بیماریها استفاده میکردند:
- برای بند آوردن خون، یک تکه گوشت گاو و یا گوسفند را روی محل زخم قرار میدادند و با پارچه میبستند.
- هنگامی که بچهای دچار دل درد میشد، ریشه گیاه آقطی "شوندšund" را میجوشاندند و به بچه میدادند و یا خاکستر هیزم را با شیر غلیظ مخلوط کرده، به بچه میخوراندند. گاهی به بچه دم کردة ریشة گُل "میشین" را میدادند.
- برای رفع بیماری سرخچه، آب کرم را بدون اینکه بیمار بفهمد، دم کرده، به وی میدادند.
- برای درمان اسهال از تریاک استفاده میکردند.
- برای تسکین درد شکم از آب داغ و نبات استفاده میکردند.
- دم کردة دانه میوة به را برای رفع سرفه مناسب میدانستند.
- برای درمان تب شدید از جوشاندة پوست یا برگ پرتقال استفاده میکردند.
- وقتی کسی غش میکرد، روی صورتش آب میریختند و گیاه بیدمشک را در آب قرار داده، به دست و پای فرد میمالیدند. گاهی دور فرد غش کرده، خط میکشیدند.
- برای رفع سرماخوردگی از جوشاندة گل گاوزبان یا بخور کدو تنبل استفاده میکردند.
- برای درمان سیاه سرفه (برزه خس) به فرد بیمار، شیر مادیان میدادند.
- برای رفع سردرد معمولاً روی پیشانی بیمار حجامت میگذاشتند. برای درست کردن حجامت شاخ گاو را سوراخ کرده، روی پیشانی بیمار میگذاشتند و با دهان آن را میمکیدند.
- برخی افراد نیز برای رفع بیماری به دعانویس مراجعه می کردند. دعا نویس کاغذهایی مینوشت و به آنان میداد. یکی از این کاغذها را در آب حل میکردند و به مریض میدادند تا بخورد، کاغذ دیگر را روی گردن یا بازوی او میبستند، کاغذ سوم را میسوزاندند و دود آن را به بیمار میدادند تا بیماری وی رفع شود.
[1] کوت کوته بصورت خودرو در حیاط خانه و حیاط مساجد وجود داشت.
[2] در این بیماری بدن فرد بیمار دانه میزد که با خارش همراه است
[3]گیاه پرسیاوشان
برچسبها:
لطفا" نظر یادتون نره
برچسبها:
سیروس گرجستانی بازیگر توانایی است که در سالهای اخیر در نقشهای طنز توانست به خوبی با بینندگان تلویزیون ارتباط برقرار کند.
وی اصلیت گیلانی دارد و در سال 1323 در شهر بندرانزلی به دنیا آمد.
اول دبستانش را در رشت گذراند 8، 9 ساله بود که به همراه خانواده به تهران کوچ کردند و در محله ناصر خسرو و کوچه مروی رشد و نمو کرد، او هنوز هم که در دهه شصت زندگیاش است، دلش برای شمال کشور تنگ میشود، میگوید: (اگر هنرپیشه نبودم، قطعا حالا در شمال زندگی میکردم، صفا و پاکی که در آنجا وجود دارد مثالزدنی است.)
نام خانوادگی : هاشمی قرمزی
تاریخ تولد : ۱۳۲۵
محل تود : لنگرود
ملیت : ایران
مدرک تحصیلی : فارغ التحصیل هنرهای نمایشی
همسر گلاب آدینه ٬ بردار ناصر هاشمی ٬ پدر نورا هاشمی ٬ بردار شوهر سیما تیر انداز
فارغ التحصیل رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲.
فعالیت در تئاتر به عنوان بازیگر به همراه داریوش فرهنگ در سال ۱۳۴۸.
مهدی هاشمی بازیگر موفق دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد سینمای ایران , اولین بازی سینمایی اش را در فیلم زنده باد ساخته خسرو سینایی تجربه کرد. اما بازی او در مجموعه تلویزیونی سلطان و شبان بود که نامش را سر زبانها انداخت و او را به شهرت رساند. نقش آفرینی مهدی هاشمی در ملودرام بگذار زندگی کنم میلیونها نفر را در شهرستان به سینماها فرستاد و بازی اش در فیلم دو فیلم با یک بلیط سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول جشنواره نهم فیلم فجر را برای او به ارمغان آورد.
برچسبها:
خـــــورمه پیتزا ، هــاطـــــو تـــا خرخره
گیلانـِــه ، خــوررم خوراکا نــــوخـــــورم
خاکـــه عالَـــــم ، مِــه سره مییان دره
بـــاقلا قـــاتـــوقــا دِنَـــــم ، رم کنــــمه
مِـــــه سرا فوکوفت مِــــه مـاره ، کتره
جــــه آغوز قــاتوق ، فـــــــراری بُبَسم
تا چاکود مِــــــه مـــار ، بکشام ئیجگره
مــــیرزا قاسمی بیـدام ، تورشا وَسم
مِـــــه مـارا بوگوفتمه : چــــی خبره ؟
ایزه یاد بیگیر ، غــــــذایـــانِــــــه جـدید
کُئنه غــــــذا ، دیـل و دومـاغـــا بَـــــره
ماره دس غـــــذا ، نوخوردمــــــه مــرَه
زخمــــــه مـــاده ای بیگیفــته، نَخبـره
تـورش و شیرین دِ مرَه حــرام ببوست
کا خوشی فی وه جه مِه دوماغ پَره !
...........................................................................
واگردان فارسی :
نمی خورم کولی(ماهی کوچک) شور و غذای ترش تره
پیتزا می خورم همینجور تا خرخره
غذاهای خرّم گیلانی را نمی خورم
خاک عالم برسرم ریخته شده است
خورشت باقلی را که می بینم رم می کنم
مادرم کفگیر را بر سرم کوبید
از خورشت فسنجان هم فراری شده ام
تا مادرم درست کرد ، فریاد کشیدم
میرزا قاسمی را که دیدم ترشرو شدم
به مادرم گفتم : چه خبر است ؟
قدری درست کردن غذاهای جدید را یادبگیر
غذاهای قدیمی آدم را از دل و دماغ می اندازد
غذای دست پخت مادر را نخوردم ، مرا
ناگهان زخم معده ای گرفت
دیگر ترش و شیرین بر من حرام شده است
خوشی دارد از لبه های بینی ام پائین می ریزد !
برچسبها:
لطفا نظرات خود را در رابطه با این مطلب برای ما ارسال کنید
برچسبها:
برچسبها:
جعفری، گیاهی سرشار از خواص دارویی و غنی از ویتامین های A،K،C، فولات، آهن، منیزیم، پتاسیم و کلسیم است. جعفری در فهرست ۱۰ گیاه دارویی برتر جهان قرار دارد.
* این گیاه ۲ هزار ساله خشکی عضله و درد مفاصل را کاهش می دهد. به نقل از سایت «ehow»، میزان هورمون های زنان را تنظیم می کند.
* عوامل سرطان زا ناشی از سیگار کشیدن را خنثی می کند.
*سوءهاضمه، نفخ و احتباس آب را رفع می کند.
* کلسیم موجود در آن استخوان و دندان را تقویت می کند.
* پاک سازی کلیه را انجام می دهد و به شکستن سنگ کلیه کمک می کند.
* از ناراحتی قلبی و بیماری های قلبی عروقی پیشگیری می کند.
* در پیشگیری از بروز سرطان موثر است.
* بوی نامطبوع دهان را رفع می کند.
* کاهش دهنده کلسترول است.
* میزان بالای آهن در آن، خستگی مفرط را رفع می کند.
* اسهال را برطرف می کند.
* تصفیه کننده کبد است.
* به طور کلی سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.
* ویتامین C آن در جذب آهن به بدن کمک می کند.
* در از بین بردن سنگ صفرا موثر است.
برچسبها:
چشمه ی قل قل
طبیعت روستای قوشلانه
دریاچه ی خلشکوه
چراکوه
برچسبها:
نان برنجی تمیجان از نانهای سنتی منطقه گیلان میباشد که با آرد برنج وبه صورت سنتی پخت میشود و بیشتر در مناطق روستایی شرق گیلان پخت میشود . و در بازار روز شهرهای لاهیجان ُ لنگرودُ رودسر ُ املش ُ آستانه اشرفیه و رشت یافت میشود . از سوغات های بسیار پرطرفدار منطقه نیز به شمار میرود و مسافران با اولین خرید همواره مشتری دائمی این نوع نان میباشند . تمیجان اسم روستائی تاریخی و با قدمت طولانی در حوالی املش میباشد که ظاهراْ این نان نخستین بار از این منطقه به بازار گیلان معرفی و به همان اسم نیز شهرت یافت .
عکس زیر نیز از بازار ماهی فروشان لنگرود گرفته شده که نان تمیجان به وفور در آن پیدا میشود .
برچسبها:
همانند کفشهای لاستیکی زنان است که اغلب در فوصول پاییز و بارانی استفاده می شود و به علت قابلیت غیرنفوذ بودن آب هم اینک نیز طالبان زیادی دارد . پاپوش از جنس لاستیک و رزین که دارای سطحی صاف در کف پا بوده و قسمت داخلی جداره گالش از نوعی پارچه کلکدار قرمز رنگ پوشیده می شد .
بانوان گیلانی ابتدا چموش می پوشیدند سپس زرین گالوش به پا کردند . البته قشر مرفه کفش ساغری می پوشیدند . تا اینکه ارسی پاشنه بلند به نام بوزبولند buz bulond و پاشنه کوتاه به نام بوزکوتاه buz kuta مرسوم شد .
در تهیه این نوع کفش ابتدا بخش زیرین کفش را از پلاستیک می برند یعد بر اساس بزرگی یا کوچکی رویه آن را بریده و بعد از پرداخت کاری ، به وسیله سنباده ، رویه را با چسب به قسمت کف می چسبانند . این نوع کفش دار ای دوام و کیفیت خوبی نسبت به بقیه است .
برچسبها:
بیژن نجدی ، شاعر و داستان نویس گیلانی در 24 آبان 1320 از پدر و مادر گیلانی در خاش زاهدان متولد شد . تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند . پس از اخذ دیپلم در سال 1339 وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال 1343 از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغ التحصیل و با سمت دبیر در دبیرستانهای لاهیجان مشغول به تدریس شد . پدرش از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت و در مسیر رفتن به گنبد کاووس به دست تعدادی ژاندارم کشته شد . در سال 1349 با پروانة محسنی آزاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر است . از سال 1345 فعالیت ادبی خود را آغازکرد . مهمترین آثاری که از بیژن نجدی به جا مانده عبارتند از : مجموعه داستان « دوباره از همان خیابانها » ، « یوزپلنگانی که با من دویده اند » ، « برگزیده اشعار » ، « خواهران این تابستان » .
مجموعه داستان « یوزپلنگانی که با من دویده اند » در سال 74 جایزة قلم زرین را به خود اختصاص داد . در سال 79 نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد .
نجدی همچنین در کارنامه ادبی خود ، لوح تقدیر بهترین مجموع داستان « دوباره از همان خیابانها » ، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه هفتاد و لوح افتخار به پاس جانسروده ها در پاس داشت آیین های ملی و میهنی را دارد .
بیژن نجدی در چهارم شهریور 1376 به علت بیماری سرطان ریه درگذشت . آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار شیخ زاهد گیلانی قرار دارد .
از بیژن نجدی اشعار گیلکی کمی باقی مانده است . دو بیتی های زیر نمونه ای از آن هاست .
من و تو شو ندریم ایمرو کونوس باغ ترا تورش کونوس وا ، مه چی وانه ؟
بیـــدم ســـرد پـلا بـاورده مـی مــار بوتــــم ســــرد پــلا ره اشپلــم بــار
بنیشتـه مـوشت بــزه ها چیـن پــلاسر بوتـــم هـر روز هینه ، بـوته آغوزدار
برچسبها:
این بنا در بافت قدیم شهر لاهیجان در نزدیکی مسجد جامع و مجاورت خیابان سردار جنگل قرار دارد و بنای اصلی آن متعلق به دوره «صفویه » است که در دوران «فتحعلی شاه قاجار» مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته است • در دوره اخیر و در جریان احداث خیابان سردار جنگل ، بخشی از سربینه حمام تخریب شد و بخش باقیمانده نیز در بر اثر زلزله سال شصت و نه شمسی آسیب دید
برچسبها:
کمتر کسی گیلان را با چشمه هایش می شناسد اما واقعیت این است که چشمه های آب معدنی و گرم این استان از مواهب طبیعی گیلان است که زیر سلطه چشمگیر طبیعت بی مثل و مانندش پنهان مانده است. با این حساب، می توان گفت گیلان سرزمین رودها، جنگلها، چشم اندازهای رویایی، سواحل زیبا، آبشارها، تالابها، شالیزارها، باغهای چای، چشمه های آب معدنی و جاذبه های طبیعی بی شمار و بی نظیری است که با جاذبه های ارزشمندش می تواند بیش از گذشته به یک منطقه توریستی تبدیل شود.
مجید وهابی، کارشناس مسائل گردشگری با اعلام اینکه تعداد آب گرمهای معدنی استان گیلان بسیار زیاد است، به خبرگزاری مهر می گوید: تنها تعداد معدودی از چشمه های آب گرم معدنی در گیلان مورد بهره برداری قرار می گیرند و بقیه به دلایل مختلف از جمله عدم معرفی، در دسترس نبودن، نبود امکانات جانبی حداقلی در کنار چشمه های آب گرم، عدم شناسایی خاصیتهای مختلف آب چشمه های معدنی، بی اهمیت قلمداد کردن منابع طبیعی موجود درست استفاده نمی شوند و این در حالیست که بسیاری از این آبها مواد و ترکیباتی دارند که می توانند در درمان برخی از یبوست های مزمن، بیماری های کبدی و کیسه صفرا بیماری های پوستی و سایر امراض مفید و موثر باشند.
او چشمه های آب معدنی ماسوله، چشمه های آب شور لاکان، چشمه آبگرم ماستخور منجیل، چشمه چشما گل طالم سه شنبه سنگر، چشمه آب معدنی علی زاخونی ماسوله، چشمه های آب معدنی سجیران، چشمه های آب معدنی سنگرود را از این دسته معرفی می کند و می گوید: شهرک ماسوله در جنوب غربی شهرستان فومن و درارتفاع یک هزار و 500 متری از سطح دریا واقع شده که دارای آب و هوای کوهستانی است، مهمترین رود ماسوله رودخان است، این رود از نظر طبیعی دارای بستری کوهستانی با آبشارهای زیباست و چشمه آب معدنی زمزمه در کنار این رود قرار گرفته است.
آب این چشمه دارای مواد آهنی فراوان بوده و طعم تلخی دارد، رنگ آب در تمام طول مسیر تا ماسوله رودخان نارنجی است، این چشمه در مجاورت معدن آهن قرار دارد که در زمان گذشته فعال بوده است، گاه اهالی منطقه این آب را با شکر مخلوط کرده و می آشامیدند.
محلی ها اعتقاد دارند که آب این چشمه در مداوای بیماریهای ریوی و گوارشی موثر است و به همین دلیل، ارائه خدمات لازم برای بهره برداری اصولی، بهداشتی، کارشناسی و صحیح از آب این چشمه می تواندعلاقه مندان زیادی را از داخل و خارج استان برای استفاده از این آب و دیدار منطقه راغب کند.
لاکان در جنوب رشت واقع شده است، در انتهای جاده رشت - لاکان جاده خاکی وجود دارد که در اواسط این جاده روستای آقا دانا پیر قرار دارد و در شرق آن جنگلی انبوه و زیبا چشمه آب شور لاکان را در بر گرفته است، همان طوری که از اسم آن پیداست آب?چشمه دارای مقادیر زیادی املاح نمک بوده و طعم آن شور است، دیواره های چشمه از رسوبهای آهکی پوشیده شده است، مردم منطقه این چشمه را مقدس دانسته و آب آن را شفابخش می دانند و در فصل تابستان برای درمان بیماریهای پوستی با آب چشمه استحمام می کنند.
طالم سه شنبه، دهی است از توابع بخش سنگر که در جنوب شرقی رشت در 12 کیلومتری جاده رشت - قزوین واقع شده است، چشمه آب معدنی چشما گل در کنار رودی به همین نام قرار دارد، زمینهای اطراف چشمه، رسی و دیواره های آن از ماسه سنگ تشکیل شده است، در کنار چشمه درخت تنومندی دیده می شود که مورد احترام اهالیست، از آب معدنی این چشمه در درمان امراض جلدی بخصوص جوشهای صورت و بدن استفاده می شود.
چشمه های ماستخور در مجاورت دهکده ماستخوردرپنج کیلومتری رودبار و در سمت غربی سد منجیل قرار دارد، آب این چشمه هنگام خروج گرم و جوشان است، اهالی این منطقه و منطقه علی آباد سفلی از گذشته آب چشمه را به خزینه هایی ریخته و در آن استحمام می کردند. آنهامعتقدند که استحمام در آب گرم این چشمه بسیاری از بیماریهای چشمی، ناراحتی های استخوانی و رماتیسمی را درمان می کند.
چشمه سجیران در منطقه اشکورعلیا در بالادست روستا های نیلو، جیرکل، سجیران (در قسمت شمال شرقی) قرار دارد، گفته می شود این آب معدنی در درمان سنگ کلیه موثر است، حتی مبتلایان به سنگ کلیه آب چشمه را در بطری ریخته و به محل سکونت خود می برند، البته براساس نظر کارشناسان بدیهی است که با از بین رفتن گاز و فعل و انفعالاتی که انجام می شود آب، برخی از خواص درمانی خود را از دست می دهد و بهتر است با حضور در منطقه از فواید آب این چشمه بهره مند شد.
آب چشمه سجیران بسیار گواراست به طوری که برخی از افراد در مدت 15 دقیقه سه لیتر از آن را به آسانی می نوشند، آب این چشمه جرم و رسوب را به راحتی و در مدتی کم حل می کند، درآزمایشهای به عمل آمده آب این چشمه برخی از انواع سنگ کلیه را در مدتی کمتر از یک شبانه روز کاملا در خود حل کرده است.
می گویند استحمام با آب چشمه سجیران در درمان بیماریهای پوستی بخصوص قارچ انگشتان و سایر نقاط بدن تاثیر زیادی دارد، به طوری که پس از یکی دو بار استفاده از آب این چشمه، این بیماری بهبود یافته و پوست به حالت عادی بر می گردد.
چشمه آب معدنی علی زاخونی کمی بالاتر از بازار ماسوله قرار دارد، آب این چشمه دارای بی کربنات است و در مداوای ناراحتی های جهاز هاضمه تاثیر گذار است، البته از این آب برای آشامیدن نیز استفاده می شود.
سنگرود روستایی از توابع دهستان عمارلو در رودبار است و تقریبا در شمال شرقی لوشان قرار دارد، روستای سنگرود در دره ای که جهت شمالی - جنوبی دارد، واقع شده و در دو طرف این دره سنگهای کربناته دیده می شود. در عمق دره، رودی جریان دارد که آب چشمه پس از طی مسیر نسبتا کوتاهی به آن می ریزد.
در سنگرود دو چشمه جدا ولی نزدیک هم وجود دارد، یکی چشمه آب گاز با حوضچه های که آب آن از قسمت شمال غربی و از دل کوه خارج می شود و از ارتفاعی بلند به سمت سنگهای آهکی بستر خود و جنگل اطراف جریان داشته به رود خانه می پیوندد و چشمه دیگر چشمه آب کولور است که حوضچه ای به شکل مثلث دارد، آب با فشار از کف حوضچه خارج می شود و از اطراف تپه سرازیر می شود، در بستر این آب رسوبهای کربناته ورقه ای دیده می شود، آب این چشمه در مداوای رماتیسم و ناراحتیهای استخوانی و همچنین بیماریهای پوستی موثر است.
برچسبها:
نام علمی:
Smilax excelsa L. 1758
نام انگلیسی:
Rough bindweed, prickly ivy, bindweed
نامهای دیگر: اَزمَلَکی (لاهیجان، تنکابن، رودسر)، شِنگیله (آستارا)، کُفُلهبُر (کرگانرود)، والیگیلی (بندرانزلی)، تَمیس، کامپوره (اطراف رشت)، سِکلیم (نور، کجور، آمل)، بالیکا (دُرفَک)، لَم (بهشهر)، مِلاش (ساری)، وِرگِلام (میاندره)، تِلی (چالوس)، شاتدانه (دیلمان)، کُلکادانه (بعضی مناطق گیلان).
اَزمَلَک درختچهای تکلپهای و پیچنده با ساقههای خاردار و بومی جنگلهای ایران و قفقاز است. این گونه در تمام جنگلهای شمال تا میانبند وجود دارد و اغلب، جنگلهای مخروبه را اشغال میکند و از درختان بالا میرود. پیچیدن ازملک به دور یقه و ساقه و شاخهٔ درختان جوان ممکن است باعث ضعیفشدگی یا از بین رفتن گیاه شود. این درختچه دارای دانههای سرخرنگ زیباست و جنگلنشینان شمال آن را مخلوط با سقز مصرف میکنند.
نام جنس ازملک از واژهٔ یونانی smile به معنای سوهان گرفته شده که به علت خاردار بودن آن است.
گیاهشناسی
شاخهها به طول 2- 3 متر. گیاه بدون کرک. برگها تا حدی چرمی، با دمبرگ کوتاه، قلبی پهن، به طول 4- 8 و به عرض 3- 7 سانتیمتر، با سر «نوک کوتاه»، با رگبرگهای 3(5) تایی، اصلیها موازی و فرعیها نازک مشبک، بدون خار. ازملک از معدود تکلپهایهایی است که برگ آنها مانند دولپهایها رگبرگ منشعب دارد.
گلها در گلآذین چتری دمگلآذیندار، دمگلآذینها به طول 10- 20 میلیمتر، دمگلها به طول 5- 8 میلیمتر. قطعات گلپوش، سبز شونده به طول 7- 8 میلیمتر،. میلهٔ پرچمها بسیار کوتاه، کیسههای بساک دوقلو.
پراکنش
استان گلستان: بندرگز
استان مازندران: کرهسنگ در دره هراز، گلندرود، کُجُور (بین کینج و دشتنظیر)، بابل، نوشهر، 45 کیلومتری غرب محمودآباد، 64 کیلومتری شرق چالوس.
استان گیلان: 20 کیلومتری جنوبشرقی هشتپر، بین رضوانشهر و اَسالِم، نزدیک رودبار در درهٔ سفیدرود، رشت، لاهیجان، بین فومن و ماسوله، بین رشت و لاهیجان، 30 کیلومتری جنوب آستارا.
برچسبها:
مرحوم دکتر محمود بهزاد “پدر زیست شناسی نوین ایران” سال ۱۲۹۲ در رشت دیده به جهان گشود و در عصر روز پنجشنبه هشتم شهریور ۱۳۸۶ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
پدرش جواهرساز بود. چون جواهرات را به سبک فرنگی می ساخت، او را مشهدی علی فرنگیساز خطاب میکردند. تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و جزء اولین دیپلمه های گیلان بود. سپس به دانشسرای عالی راه یافت و در سال ۱۳۱۴ در رشته علوم طبیعی و تربیتی فارغ التحصیل شد. پس از اتمام خدمت نظام وظیفه رهسپار کرمانشاه شد و به مدت ۵ سال در آن استان ماند و سپس به رشت مراجعت کرد. به دلیل آشنایی کامل با زبان فرانسوی و مطالعات مداوم، کتاب “داروین چه می گوید؟” را به سال ۱۳۲۲ تالیف و کتاب “راز وراثت” اثر ژان روستان را در سال ۱۳۲۳ ترجمه کرد.
تحصیلات و فعالیت های علمی
در سال ۱۳۲۴ با توجه به علاقه زیادی که به زیست شیمی داشت، به موازات تدریس در دبیرستان البرز تهران در دانشکده داروسازی ثبت نام کرد و در سال ۱۳۲۸ با اخذ مدرک دکترای داروسازی، فعالیت خود را در تهیه کتاب های درسی و کمی درسی متمرکز ساخت.
استاد به سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی داشت. در سال ۱۳۳۹ با ترجمه کتاب «سرگذشت زمین» تالیف جورج گاموف وی برنده جایزه سلطنتی شد.
ترجمه کتاب “روانشناسی فیزیولوژیک” که در سال ۱۳۴۸ انتشار یافت، موجب شد برای تدریس روانشناسی فیزیولوژیک به دانشگاه تهران دعوت شود. از آن پس در دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و مدرسه عالی دختران به تدریس زیست شناسی و روانشناسی فیزیولوژیک پرداخت. وی از سال ۱۳۳۹ به مدت ۱۵ سال در دبیرستان رازی علوم طبیعی را به زبان فرانسوی تدریس کرد.
برچسبها:
تصاویری بسیار زیبا از تالاب سوستان و کوههای کتشال و عطا کوه لاهیجان که درتمامی ایام سال دارای زیبایی مثال زدنی می باشد.
این تالاب در زمستان و پاییز پرآب بوده و آب آن نیز شیرین است.
درون و پیرامون تالاب با نیزار , گیاهان مردابی ودرختان سربه فلک کشیده احاطه شده است.
این تالاب به دلیل اقلیم مناسب , آب شیرین , پوشش گیاهی و مواد غذایی , میتواند زیستگاه پرندگان و آبزیان گوناگونی باشد.
همچنین دسترسی مناسب , محوطه سرسبز و دلنشین ,مناظر بکر و وحشی , فضاهای گردشگری جالبی را پدید آورده که میتواند مورد توجه مسافرین و توریست ها واقع شود
راههای دسترسی :راههای متفاوت با چشم اندازهای متنوعی برای رسیدن به این تالاب وجود دارد,ولی کوتاهترین مسیر را میتوان از میدان دانشگاه آزاد به سمت روستای سوستان و این تالاب طی نمود. میدان تربیت معلم به سمت سوستان نیز مسیر مناسبی برای طی کردن این مسیر می باشد.
برچسبها:
زندگی روستایی آرام و آهسته پیش میرود. زندگی روستا هنوز هم خالی از سر و صداست و فرسودهشدن از سختیها و هیاهوی زندگی شهرنشینی غایب همیشگی آن.
در روستاست که شادیها و غمها تقسیم میشوند. آدمهای روستا به هم نزدیکترند و آنجاست که همسایه از حال همسایه خبر دارد.
آدمهایی که همیشه در جستجوی زندگی آرام و به دور از ازدحام شهرها هستند، تصویری شاعرانه از روستا در ذهن خود دارند و برای همین است که خیلی وقتها میگویند خوشا به حالت ای روستایی. روستایی خبر از بوقهای پی درپی ماشینها و هیاهوی شهرنشینی ندارد.
زندگی در روستا لذت خواص خودش را دارد که متاسفانه ما امروزی ها از آن کم یا اصلا استفاده نمی کنیم
مثلا در قدیم وقتی که خبری از گاز و کپسول و اجاق گاز نبود و حتی چراغی برای گرم کردن اطاق وجود نداشت به طوری که از یک بخاری هیزمی برای گرمایش اتاق استفاده می شد...
خوب به یاد دارم که مادرم ما را برای جمع کردن هیزم به جنگل می فرستاد و ما هم با بازی گوشی های معمول بچگی با شور و نشاط و عاری از هیچ غم و غصه ای اینکار را به خوبی انجام میدادیم و وقتی به خانه برمی گشتیم خسته و بی حال و گرسنه منتظر غذا به گوشه ای می نشستیم و به طبیعت زیبای اطرافمان نگاه میکردیم به طوری که نسیم شالیزار صورتمان را نوازش می داد ...
مادرم با هیزم های که ما آورده بودیم آتشی درست می کرد و با سه پایه آهنی به زبان تالشی (سه لینگَه) روی ان قرار می داد و پلو آتشی (آتش پله ) را روی آن درست می کرد و دور دیگ پلو رو گِل کاری میکرد تا پلو در آن با عطر طعم خواص خودش پخته شود .
وقتی که عطر پلو سراسر فضای حیاط و محوطه خونه را پر میکرد زندگی زیبای روستایی مان حس و حال وصف ناپذیری به خود می گرفت .
چه انتظار شیرینی بود ....
وقتی سفره پهن می شد همه دور هم در کنار سفره می نشستیم و منتظر تقسیم غذا توسط مادر می شدیم ، وای خدای من خوردن پلو آتشی (آتشَه پلِِه) با پنیر محلی (تالشه پنیر )چقد لذت بخش بود .
یادش بخیر ...
اما سبک زندگی در روستا حالا مثل بسیاری از جنبههای زندگی آدمهای امروزی تغییر کرده و حالا به چشم روستا، شهر نمادی برای امروزی شدن است.
بسیاری از عناصر زندگی شهری در زندگی روستایی راه یافته است. حالا دیگر زن روستایی تقریبا از همان ابزاری استفاده میکند که زن شهرنشین در خانهاش دارد.
حالا در خانه زن روستایی جای جارو دستی را جارو برقی، جای پشتی را مبلمان و شاید جای سفره روی زمین را میز ناهارخوری البته نه در شکلی کاملا مدرن پرکرده است. دیگر بوی نان محلی در کوچه پسکوچههای روستا به مشام نمیرسد و انگار نانهای ماشینی، سفرههای خانههای روستایی را رونق میدهد.
هر چند تغییراتی در سبک زندگی روستاها وارد شده اما روستا، همان روستاست با همان مردمانی که آسمان، زمین، عشق، هوا، سادگی و پاکی حقیقت زندگیشان مال آنهاست.
پس
خوشا به حالت ای روستایی چه شاد و خرم چه با صفایی
عکس های بسیار زیبا از پلو آتشی (آتشه پله ) را برایتان به نمایش گذاشته ام امیدوارم که بتواند تداعی گر خاطرات گذشته شما گردد و از این تصاویر لذت ببرید.
برچسبها:
مواد لازم برای چهار الی پنج نفر
یک کیلو گوشت گوساله کبابی
یک عدد پیاز کوچک، ریز رنده شده .
یک عدد گوجه فرنگی کوچک .
یک قاشق غذا خوری رب انار ترش یا نصف لیوان آب انار ترش .
گردوی ساییده شده دو قاشق غذا خوری .
نمک و فلفل به مقدار لازم .
یک قاشق غذا خوری جعفری و چوچاغ خورد شده در صورت تمایل
طرز تهیه:
ابتدا گوشت را به صورت کبابی قطعه قطعه کرده ، سپس در ظرفی جدا گانه پیاز و گوجه را رنده کرده بعد گردو وانار و بقیه مواد را به آن میافزاییم با ته قاشق سعی کنید گردو را کاملا در مواد حل کنید تا یکدست شود .
آنگاه گوشت را به آن افزوده و خوب مخلوط میکنیم و در آن را میبندیم ومیگذاریم 4 تا 12 ساعت در یخچال بماند. توجه داشته باشید که هرچه بیشتر بماند خوشمزه تر خواهد شد.
در آخر گوشت ها را به سیخ کشیده ، در روی آتش منقل کباب کنید. در صورتی که منقل ندارید میتوانید از کباب پز استفاده نمایید.
برچسبها:
صابون چوناقی، به صابونی گفته میشود که از تفاله روغن زیتون تهیه می گردد ودر گیلان مصرف زیاد دارد .
منطقه حلب در سوریه پیشگام ساخت این نوع صابون است. مردمان رودبار پیش از صفویان در ناحیه حلب می زیستند و با کوچشان به رودبار،زیتون و ساخت صابون زیتون را به ارمغان آوردند.
صابون زیتون به سه رنگ در بازار وجود دارد: سبز پر رنگ، سبز کمرنگ و سفید. بهترین نوع آن سفید است که قیمت گران تری نیز در بازار دارد. درصد روغن موجود در این صابون از دیگر صابون ها بیشتر است. اما متاسفانه،اکثر تولید کنندگان برای کاهش قیمت تولید در آن از چربی های مضر حیوانات استفاده می کنند.
تنها کارگاه تولید صابون زیتون در رودبار به نام( حاج محمد توکلی و پسران) می باشدو منطقه ی (پایین بازار) قرار دارد .
صابون چوناقی ، سوغاتی درون فامیلی و درون قومی است . البته با ورود انواع صابون های روز و تجاری ( که مرتب تبلیغ می شود ) و انواع شامپو ، استفاده از آن بیشتر نزد کسانی معمول است که قبلاً از آن استفاده نموده و به آن عادت کرده اند ...
برچسبها:
ای کشاورز برنج کار گیلانی آیا اجازه میدهی تا دستهایت را عارفانه ببوسم.تو که با مهرخود، دختر گیلان یعنی برنج را در دامان پرمهرت پرورش میدهی واین دختر زیبا نشانه ایی است در سرزمین پهناور گیلان.نشانه ایی که درکنار نشانه های دیگر حاکی از حضور خداوند در گیلان عزیزمان است.
تمام مردم خالصانه درکنار تو خواهند ایستاد وتو هیچگاه تنهانخواهی بود. از تمام دستهایی که بسویت دراز شده نیرو بگیر و از جریان بی وقفه انرژی های محبت آمیز این مردم وفادار نیرو بگیر و از حضور خداوند درکنارت نیرو بگیر تا نیرومند باشی و سرفراز با قلبی آکنده از امید به فرداهای روشنتر از دیروز.
باگامهایی استوارتر از همیشه.با اراده ایی آهنین درشالیزار گام بگزار و اجازه بده تا گلهای شالیزار دستان پرمهرت را ببوسند.
اجازه بده تا خورشید مهربان شانه های مهربانت راببوسد و نسیم شالیزار در کنارت باشد.
اینها همه سپاهیان خداوند هستند که برای یاریت از عرش امده اند تا تو احساس تنهایی نکنی.
حق پشتیبانت باد
برچسبها:
کوله خاس:
======
نام علمی: Ruscus hyrcanus Woron.
نام انگلیسی: Butcher`s broom, knee holly
نامهای دیگر: جز، جیز (مازندران)، چُوشْت، چُشْت (تالش)، هس (آستارا)، پل، کُول، کولر، کول کیش، کُولْخَس، کُوله خَس
کُوله خاس درختچهای کوچک و همیشه سبز و دوپایه از تیرهٔ لاله (Liliaceae) با ساقههای زیرزمینی ضخیم و افقی و به ارتفاع 25 ـ 40 سانتیمتر است که در اغلب نواحی جنگلهای شمال میروید.
این گیاه در نواحی شمال ایران در سطح زیادی از جنگلها، به خصوص جنگلهای انبوه و یا حاشیهٔ آنها میروید و ارتفاع رویش آن در درههای مرطوب نزدیک دریای کاسپین تا 1000 متر میرسد.
گلستان: گرگان، بندرگز، علی آباد، پارک ملی گلستان، زیارت، آزادشهر.
مازندران: نوشهر، چالوس، آمل، بابل، ساری، بهشهر، تنکابن، رامسر.
گیلان: چابکسر، رشت، لاهیجان، بندر انزلی، رضوانشهر، اسالم، جادهٔ اسالم به خلخال، آستارا، جادهٔ آستارا به اردبیل.
کوله خاس گیاهی سایهپسند است و در جنگلهای انبوه شمال که نور به کف جنگل نمیرسد، به همراه دیگر گونههای سایهپسند همچون نونهال شمشاد و ممرز و آزاد و تَمیس دیده میشود. این گیاه در جنگلهای جلگهای شمال با بلوط و در میانبند با راش جامعهٔ گیاهی تشکیل میدهد. جامعهٔ راشستان با کوله خاس در خاکهای با سنگ مادر آهکی دیده میشود.
ریزوم و ریشهٔ کوله خاس که به صورت قطعاتی به رنگ خاکستری مایل به زرد و پوشیده از ریشههای باریکی در سطح پایینی است، مصرف دارویی دارد. شواهد تاریخی نشان میدهد که در قرون وسطی، ایرانیان و عربها تنها مللی بودند که از کوله خاس زودتر از دیگران برای درمان بیماریها استفاده میکردند.
ریزوم و ریشهٔ گیاه، اثر مُدر و اشتهاآور دارد که اثر معالج در برقراری و تحریک ترشحات ادرار و رفع آب آوردن بافتها و استسقا و بیماریهای مجاری ادرار و سنگ کلیه و همچنین زردی و نِقرس و حالات خَنازیری (گرفتگی گرههای لنفاوی گردن) و کمخونی دختران جوان دارد. از برگ آن در گذشته دمکردههای تببُر تهیه میشد.
میوه و برگ آن با آب انگور برای تقویت معده و کبد و معالجهٔ یرقان و اسهال مفید است و ترشح شیر را افزایش میدهد.
در سالهای اخیر ریشهٔ این گیاه در گیلان و مازندران به صورت گیاه دارویی به خارج صادر میشود.
برچسبها:
حصیربافی قدمت چندهزارساله دارد.
ابتدا چهارچوبی روی زمین میکاشتند. به آن (دار حصیر ) گویند و شانه ای که حصیربافته شده را فشرده میکند. به آن شانه (پلار) گویند.
رشته هایی مثلِ طناب را از یک طرفِ دار حصیر شروع و داخل پلار رد کرده و به آن سر دار می بندند. آن طنابها را از نخِ (کنفی )درست می کنند. چهارپایه کوتاهی که رویش می نشینند و از گیاهی به نام (سوب) و (لی) بافتِ حصیر شروع می شود. حصیر را (گلدار) و (ساده) میبافند. درقدیم حصیر را به عنوان فرش استفاده می کردند. حصیر قابلِ شستن هست و تا چندین سال می توان از آن استفاده کرد.
بافت (ساک وکلاه) با بافتِ حصیر فرق میکند.
این بافت با (۹) رشته لی شروع می شود و بعد با رشته هایی که از لی می تابیم و سوزنی که با آن ساک و چیزهای دیگر میدوزیم. گیاه (لی ) در زمینها باتلاقی رشد میکند. (لی) سبز و بلندیش یک متر و نیم است. لی را در فصل تابستان میبرنند و روی زمین پهن می کنند تا خشک شود. بعد از خشک شدن (لی) رنگش تغییر می کند و سفید میشود آن موقع (لی) را دسته می کنند و درانبار نگه میدارند و هر وقت تصمیم به بافت دارند (لی) را نیم ساعت قبل با آب خیس می کنند تا نرم شود و راحت بافته شود.
یادش بخیر
برچسبها:
برچسبها:
سیر ترشی(گیلان) 7 ساله ( که کاملاً شیرین و سیاه شده ) خاصیت داروی دارد .
افسانه سیر ترشی 7 ساله حقیقی بود! قدیمیها میگفتند سیر ترشی 7 ساله بیماریهای زیادی را درمان میکند. امروز پژوهشگران هم بر این موضوع تاکید دارند. پژوهشگران علوم تغذیه میگویند سیر خام یا پخته یا پودر سیر به اندازه عصاره سیر کهنه در درمان فشارخون موثر نیست. نتایج تحقیقات آنان نشان میدهد مصرف سیر در کنار داروهای رایج، میتواند موجب کاهش فشار خون بالا شود. سیر اثر ضد افزایش فشار خون دارد، چرا که باعث تولید مواد شیمیایی اکسید نیتریک و سولفید هیدروژن که به رگهای خونی کمک میکنند، میشود.
مهمترین ماده موثر موجود در سیر که فواید زیادی دارد، ترکیبهای آروماتیک سیر است. معمولاً ترکیبهای گوگردی و معطر بیشتر سیرترشیها با گذر زمان چندان دچار تغییر نمیشوند؛ بنابراین خاصیت سیرترشیهای بودار، تا حد زیادی نزدیک به خاصیت سیر تازه است. پس اگر هدف شما از مصرف ترشی، فقط لذت بردن از طعم مطلوب آن نیست و میخواهید از خواص آن هم بهرهمند شوید، باید انواعی از این محصول را که بوی بیشتری دارد، انتخاب کنید. نکته مهم دیگر این است که هنوز تحقیق جامع و کاملی درباره خاصیت سیرترشیهایی که یک سال، 7 سال یا 20 سال میمانند، انجام نشده است و نمیتوانیم بگوییم خاصیت سیرترشی یک ساله بیشتر از نوع 5 ساله آن است یا نه. بد نیست بدانید که اگر سیر تازه را هم بپزید یا سرخ کنید و مقدار زیادی از بوی آن در طول فرآیند پخت از دست برود، به طور حتم مقدار زیادی (حدود 40 تا 70 درصد) از خاصیت آن هم از بین میرود.
به طور کلی، حداقل بیش از 30 خاصیت دارویی برای سیر، شناسایی شده است؛ آثار ضدمیکروبی، ضدویروسی، ضدسرطانی و هضمکنندگی غذا، جزو مهمترین آثار شناختهشده این گیاه هستند. در حال حاضر، صدها کارخانه داروسازی در سراسر دنیا با استفاده از سیر تازه، قرص یا داروهای سیر را برای کاهش تریگلیسرید، کلسترول، فشار و قندخون یا پیشگیری از چسبندگی پلاکتها (غلیظ شدن خون) تولید میکنند. میتوان گفت مصرف سیر تازه یا سیرترشیهای بودار برای بدن مفید است و میتواند به خنثی کردن سمهای کبدی و تسهیل در فرآیند هضم غذا کمک کند
برچسبها:
یکی از مشاغلی که مردمان شمال کشور بدان مشغول بودند نعلبندی بود:
نعل بندی شش مرحله مشخص دارد که عبارتند از:
۱- نعل برداری: پا را بالا آورده و به کمک چکش و تیزبر پرچ میخ ها را انجام داده سپس از سمت پاشنه به کمک گاز انبر و به صورت اهرمی شروع به برداشتن نعل می کنیم. باید مراقب بود که میخ ها به دیواره آسیبی نرساند و همه میخ ها خارج شده باشند.
۲- قیار (آماده سازی): در این مرحله سُم را برای زدن نعل جدید آماده می کنند که بیشتر شامل برداشتن بافت شاخی سُم، دیواره، قطعات جدا شده و خراشیده کف و قورباغه می باشد که به دلیل وجود نعل ساییده نشده اند و بلند شده، پس باید به اندازه طبیعی خود برگردند. برای قیار بیشتر از چاقوی سُم تراش استفاده می شود ضمن آنکه به کمک چکش و چاقوی سُم بری و نیز گاز سُم چین می توان قسمتهای لازم را کوتاه کرد. در این مرحله بریدن سُم به اندازه کافی، رعایت نسبت ارتفاع پاشنه به پنجه و تراشیدن سُم در سمت داخل و خارج آن به یک اندازه مهم است. در پایان سطح زمینی سُم را سوهان زده و صاف می کنیم.
۳- آهنگری و نعل سازی: تسمه های آهنی و دراز را در کوره سرخ کرده و با استفاده از ضربات چکش به شکل نعل دست یا پا در آورده و سپس سوراخ می کنند. همچنین از نعل های آماده هم می توان استفاده کرد.
0-نعل بندی و اندازه نمودن نعل: دو روش نعل بندی وجود دارد:
الف) یکی نعل بندی گرم که نعل ساخته شده در مرحله قبل را موقعی که هنوز کمی داغ است با انبر مخصوص گرفته و متناسب با اندازه سُم آن را تنگ یا گشاد کرده و در صورت نیاز کوتاه می کنند سپس بر روی سُم گذاشته تا به اندازه نعل بافت شاخی را بسوزاند، این یک روش کامل است.
ب)روش دوم نعل بندی سرد است که نعل آماده را استفاده می کنند و
نیازی به کوره ندارد.
۵- میخکوبی: نعل آماده و اندازه شده را روی سُم قرار داده، یکی از میخ های پنجه را کوبیده و سپس با جابجایی نعل آن را در جای اصلی خود قرار می دهیم به طوریکه پنجه و پاشنه در مکان اصلی خود قرار بگیرند. میخ ها را یکی بعد از دیگری به آرامی و با دقت بسیار کوبیده و مراقب هستیم که سر میخ نه زیاد بالای سُم و نه زیاد پایین آن بیرون آید. سپس سر میخ ها را با قلاب چکش کاملا" برگردانده و آن را می برند و فقط به اندازه ای باقی می گذارند که بتوان آن را پرچ کرد. معمولا" چهار میخ در سمت خارج و سه میخ در سمت داخل استفاده می شود. نوک میخ ها به صورت مورّب است که سمت مورّب آن باید به طرف داخل و سمت صاف آن به سمت خارج باشد تا میخ وارد بافت زنده سُم نشود.
برچسبها:
پس از ظهور اسلام که اعراب به ایران حمله کردند، با شکست سنگین یزدگرد سلسله ی ساسانیان سقوط کرد و با گسترش روز افزون دین اسلام در خاک ایران، اعراب نفوذی صد چندان به ایران پیدا کردند و سرتاسر سرزمین ایران به دست اعراب افتاد.اما یکی از مناطقی که سرسختانه در مقابل هجوم اعراب ایستادگی نمود، شمال ایران و به ویژه سرزمین گیلان بود.
در رشته کوه های جنوبی دریای کاسپی مردمانی که آنها را کاسها ، کادوس ها و آمارد ها (ساکنان گیلان و غرب مازندران امروزی) و تپوریان( ساکنین مازندران شرقی و مرکزی امروزی) تشکیل می دادند برای دفاع از وطن و استقلال خود اعراب (نه تنها اعراب بلکه تمام مهاجمان تاریخ این سرزمین) را به سرزمین خود راه ندادند و با تمام وجود و بمانند همه ی تاریخ گذشته خود استقلالشان را حفظ کردند. پس از چندی تپوریان با اعراب صلح نمودند ولی دیلمیان برخلاف تپوریان در دفاع از وطن و مقابله با اعراب بسختی ایستادگی نمودند و به دلیل پیش بینی برنامه های یورشی اعراب، به زندگی آزاد در کوهستان خود اکتفا نکردند و در فرصتهای مناسب بر اعراب تاخته و تا پای جان سعی نمودند که آنها را از خاک ایران بیرون برانند.
نخستین جنگ دیلمیان با اعراب بنا به روایتی معروف در سال 22 هجری توسط موتا سردار یا پادشاه دیلمی بود. مهتا یا موتا سردار بزرگ دیلم که از جانب گیل گیلانشاه (معروف به گاوباره که فرزند گیلانشاه بن فیروز از سلسله گاوبارگان یا گابرگان که تختگاهش فومن بود) به مقام مرزبان پتشخوارگر منصوب شد که این در زمان پادشاهی یزدگرد سوم بود. مهتا پس از جنگ نهاوند که تازیان آنرا "فتح الفتوحش" خوانده اند، سخت متأثر شد و تصمیم گرفت اعراب را از کشور ایران براند. نیت خود را با فرماندهان کل سپاه ایران که فرخان زیبندی ، سردار سپاه ری و اسفندیار فرخزاد (برادر رستم، سپهسالار معروف ایران بودکه چندی پیش در جنگ قادسیه به دست اعراب کشته شده بود) سردار سپاه آذربایگان در میان گذاشت و آنان را به همکاری دعوت کرد. آنان نیز این دعوت را پذیرفتند. اما سپهسالاری همه این لشکر و فرماندهی جنگ به عهده موتا پیشوای دیلمیان بود. آنان با هم متحد شدند و فرماندهی مهتا -که مقام مرزبانی پتشخوارگر بود- را پذیرفتند و به تمرکز نیروها در حوالی دشتبی(دستبی یا دشتپی) و تقسیم وظایف پرداختند و همگی آماده یورش به اعراب شدند.
در این هنگام حکمرانی همدان بر عهده نعیم بن مقرن بود و بنا داشت پس از تحکیم موقع خود به سوی ری بتازد و آنجا را تصرف کند. در این هنگام یزدگرد غرب ایران را رها کرده و واگذار کرده بود. نعیم بن مقرن که آمادگی و گرد آمدن این لشکرها را شنید ، به سختی هراسناک شد و نامه ای به عمر خلیفه دومشان نوشت. وی با تمام قوایش از همدان گریخت و مهتا نخستین حمله را به قوای اعراب در دشت «دستبی(دشتبی)» انجام داد.
در ناحیه «واجرود» و به روایتی در منطقه «داکان و جرندف» که بین قزوین و همدان واقع است جنگیسخت در گرفت که طبری در توصیف این جنگ در کتابش می گوید در سختی بزرگی، تلفات و جانکاهی کمتر از جنگ نهاوند نبود. افراد زیادی از دو قوا از دست رفتند که از جمله آنها مهتا فرمانده کل قوای سه گانه ایرانیان و امیر دیلمیان بود که بر سر ایمان خود و میهن پرستی به خاک افتاد تا خاک میهن را به مهاجمان ندهد.( البته به روایتی دیگر در ابتدا این جنگ را مهتا و یارانش به سود خویش به پایان بردند و اعراب را در محاصره قرار دادند. ولی نعیم بن مقرن با رشوه دادن و خریدن یک قوم کوچک نیروهای خود را در یکی از شبها به پشت نیروهای ایرانی رساند و با باز کردن آب سد در سرمای اوایل زمستان موجب کشته شدن مهتا شد).
کشته شدن مهتا باعث شد که سپاه ایران تاب ایستادگی نیاورده ، به سرعت پراکنده شوند و هر دسته راه ولایت خود پیش گرفت.لشکریان فرخان زیبندی به سوی ری و لشکریان اسفندیار فرخزاد به جانب آذربایجان راه پیش گرفتند. جنگجویان دیلم نیز عقب نشینی کرده و در ناحیه «ابهررود» به تجدید قوا پرداختند و به خاطر میهن و به یاد مهتا دوباره آماده پیکار شدند و به جنگ پرداختند و البته این نبرد نیز چاره ای درپی نداشت و به پیروزی اعراب منتهی شد. اما دیلمیان به فرمان پادشاه گیل گیلانشاه به جنگهای دفاعی و یورشی ادامه دادند.گرچه این جنگ به شکست منتهی شد و سردار دیلمی به خون غلتید، ولی نام دیالمه و رشادتها و دلیری های آنان را برای همیشه در تاریخ ایران پر آوازه و ماندگار ساخت.
به نظر میرسد نام حقیقی سردار آن روزگار گیلان « مهتا » بوده که عرب آن را « موتا » دانسته و در اشعار و روایات یا تاریخ به همان صورت موتا ثبت شده است.
منابع:
کتاب "مسالک و ممالک ابن خرداذبه"
کتاب "تدوین رافعی"
کتاب "گزیده ای از تاریخ بلوک دشتابی"تالیف فرهادسماواتی
کتاب "تاریخ خانی" نویسنده: علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی
برچسبها:
مؤسس و مدیر دبیرستان ره جویان نور دانش
جناب آقای عیسی خسروی دانش: با 40 سال سابقه مفید آموزشی، پرورشی و اجرایی و مدیریتی چون:
* مشاوره دوره راهنمایی آموزش و پرورش لاهیجان
* دبیر و سرگروه فلسفه آموزش و پرورش لاهیجان
* دبیر فلسفه و منطق آموزش و پرورش ناحیه 1 اصفهان از سال 69
* مشاوره و سرگروه مشاوران نظام جدید آموزش متوسطه آموزش و پرورش ناحیه 1
* سرگروه مشاوران نظام جدید آموزش متوسطه استان اصفهان تا سال 78
* نفر برتر کشور در زمینه پژوهش و تحقیق در معرفی مشاغل
* مقام اول کشور از میان سرگروه های مشاوره استان های کشور
* مدیر سابق آموزشگاه های علمی معراج اندیشه ی مؤسسه علمی رزمندگان اسلام استان اصفهان
* نماینده مؤسسه فرهنگی- آموزشی کمال در مجتمع آموزشی کمال دانشگاه صنعتی اصفهان و عضو هیئت امناء مجتمع مذکور تا سال 80
* مدرس رسمی آموزش خانواده و پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر استان اصفهان
* مدیر عامل مؤسسه آموزشی ره جویان نور دانش
* مدیر آموزشگاه علمی کنکور ره جویان نور دانش و مدیر دبیرستان غیردولتی جدید التأسیس ره جویان نور دانش
آرزوی موفقیت وسلامتی ایشان را در همه امور خواهانیم
برچسبها:
برچسبها:
میکال دهی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در ۷هزارگزی خاور دیلمان با ۳۹۲ تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . زیارتگاهی دارد که بنای آن قدیمی است
امام زاده هادی – میکال دیلمان
این امام زاده در روستای میکال و در ۷ کیلومتری شرق دیلمان واقع شده است و در باور اهالی از پسران امام موسی کاظم (ع ) است .
بنای بقعه قدیمی و هشت ضلعی و از آجر ساخته شده است ، فواصل آجرها را با گچ بندکشی کرده اند ، اضلاع بیرونی طاق نما و اضلاع درونی طاقچه دارد. سقف حرم طاق مدوری است که سفیدکاری شده و گنبد آن کاشی کاری قدیمی دارد که بسیاری از کاشی های آن ریخته یا شکسته است. سطح بام در اطراف گنبد که دارای گلوی حرم ، صندوق مرقد قرار گرفته که گچ اندود شده است ، دیوارهای داخلی بقعه دارای نقاشی های مذهبی است.
اما متاسفانه اکنون چیزی برای آن باقی نمانده است و هم اکنون ساختمان آن با ساختمانی که نشانه های از معماری گذشته این ساختمان ندارد جایگزین شده است.
آثار ملی ثبت شده روستای میکال و اطراف
سه اثر تاریخی در حوالی روستای میکال در لیست آثار ملی ایران ثبت شده اند که گواهی بر قدمت و تاریخ روستای میکال می باشند.
۱- گورستان باستانی گون کر – به شماره ۲۱۵۴۳ – متعلق به هزاره ۱ ق م
۲- گورستان قزوین صحرا – به شماره ۲۱۵۴۴ – متعلق به هزاره ۱ ق م
۳- گورستان سنگ سان – به شماره ۲۰۶۱۰ – متعلق به دوره اشکانی
گورستان باستانی گون کر در فاصله ۳۰۰ متری روستای میکال و دو گورستان دیگر در حد فاصل روستاهای میکال و گولک قرار دارند. بنا به گزارش ثبتی شماره ۲۱۵۴۳، آثار فرهنگی و تاریخی روستای میکال عبارتند از : ” محوطه باستانی اره کوه ، سه گورستان باستانی به نامهای گورستان باستانی اره کوه، گون کر و گورستان باستانی امامزاده هادی و یک امامزاده به نام امام زاده هادی میکال “…
کر ( به کسر ک ) : زمین پر از سنگ
ار ( به فتح ا ) : محوطه و زمینی که با سنگ دورچین شده است عمدتا برای نگهداری گوسفند
منبع : دانشنامه تاریخ معماری ایران شهر
عاشورا در میکال
به تقویم که نگاه می کنی دیگر چیزی نمانده . باید بروی همین و بس ، این قانون نانوشته دلت است . دیگر صحبت مرخصی و بنزین و ترافیک جاده رشت نیست باید بروی . حتی سرمای ییلاق نمی تواند منصرفت کند . مگر می شود نروی و بمانی اینجا ؟! مگر می شود زاره زاره (۱) صبح عاشورا را در میکال نباشی ، مگر می شود در میکال علم واچینی باشد و تو اینجا کیلومترها دورتر بشینی پای تلویزیون . بهترین و دلنشین ترین روضه ها را هم که بگذارند جای مرثیه های هم محلی هایت را نمی گیرد . بهترین دسته ها را هم که ببینی انگار چیزی کم دارند . وقتی در مسجد میکال بین دوستان و هم محلی هایت می نشینی خاطره هایت زنده می شوند . خاطره اولین سینه زدنهایت بین همین دوستان ، خاطره صدای طبل و سنج و زنجیر و سینه ، خاطره حسینی شدنت در همین مسجد ، همین روستا و پای همین امامزاده که هنوز هم قسم اول و آخرت هست . و این همان چیزیست که تو را می کشاند اینجا .
سنگ قبرهای قدیمی روستای میکال
هویت تاریخی هر سرزمینی وابسته به مستندات آن است. چه اگر این مستندات نباشند تاریخ آن سرزمین به افسانه ای خواهد ماند که تنها نقل محفل افسانه پردازان و داستان سرایان خواهد بود . این مستندات خواه یک بنای تاریخی، خواه نوشته ای در کتابی قدیمی و خواه یک سنگ قبر باشند می توانند شاهد و دلیلی بر قدمت و تاریخ سرزمین خود باشند. به عنوان نمونه تنها ذکر خاطره ای از ناصرخسرو در سفرنامه معروفش برای اثبات تاریخ هزارساله روستای هرزویل منجیل کافیست.
طبیعت و انسان عامل از بین رفتن بسیاری از این شواهد و مستندات هستند. زلزله سال ۶۹ تخریب بسیاری از بناهای قدیمی دیلمستان را به همراه داشت. روستای میکال نیز از این امر مستثنا نبود، بنای بقعه امامزاده صدمه اساسی دید و حمام قدیمی روستا به کل ویران شد.
متاسفانه امروز عامل دوم یعنی انسان گوی سبقت را از رقیب خود ربوده است . سنگ قبرهای قدیمی یعنی تنها باقیمانده این مستندات تاریخ روستای میکال توسط مردمان خویش به سوی نابودی پیش می روند. سالها پیش با آغاز طرح بازسازی بنای بقعه امامزاده هادی با توجه به پی سازی مورد نیاز، بسیاری از این سنگ قبرها را از جای خود خارج کرده و در اطراف امامزاده پراکنده بودند. تا به امروز تنها چند نمونه از آنها باقی مانده است، یکی شکسته و دیگری به سیمان آلوده شده است، تعدادشان هم در قیاس با چند سال پیش کم شده است. گر چه این سنگهای چند صد ساله ارزش مادی ای ندارند اما حاوی اطلاعات و نکاتی هستند که می توانند گوشه ای از تاریخ روستای میکال و سرزمین دیلمستان را نشان دهند.
نمونه هایی مشابه از این سنگ قبرها را نیز در چند روستای دیگر دیلمستان مشاهده کرده ام. در روستای باباولی دیلمان سنگها را در دیوارهای بقعه جاسازی کرده اند. این روش چه یادگار پیشینیان باشد و چه تیزهوشی امروزیها بسیار کارآمدتر از روشی که ما برای حفظ تاریخ روستای خود در پیش گرفته ایم (نگهداری در تاقچه بیرونی بقعه !!) .
برچسبها:
ساحل دستک یکی از سواحل بسیار زیبا در دریای خزر از توابع شهرستان آستانه اشرفیه در استان سرسبز گیلان میباشد.
استان گیلان - آستانه اشرفیه - دستک
برچسبها:
برچسبها:
در گویش گیلکی به این گیاه گندم واش میگویند و از ان برای ساختن جارو استفاده میشود همچنین در گذشته دانه های ریزش برای علاج شکم درد استعمال میکردید و به این باور بودند که بوی ان خاصیت دارویی دارد
اواخر شهریور ماه زنان و مردان روستایی جلگه های اطراف سفیدرود با داس درختچه های گندم واش را میبرند و پس از بستن و خشک کردن انها را انبار میکنند این جارو ها فقط برای جارو زدن حیاط و خیابان کارایی دارد ... همچنین مناطق کوهسانی و جنگلی بخصوص مراتع از شاخه های کیش یا همان شمشاد وحشی برای جارو کردن معابر و حیاط منزل استفاده میکنند به همین جهت بعد از بستن گندم واش و تبدیل ان به جارو لفظ کیش خال را برای ان به کار میبرند که در گیلکی به معنای شاخه کیش یا شمشاد میباشد
**********
برچسبها:
مواد اولیه: گوشت خردشده: ۵۰۰ گرم قیسی: ۲۵۰ گرم پیاز ریز شده: یک عدد نمک، فلفل، زردچوبه و روغن: به میزان لازم زعفران: در صورت تمایل به میزان لازم طرز تهیه: * گوشت را به همراه سه پیمانه آب روی حرارت بگذارید. زمانی که جوش آمد کف روی آن را گرفته و بعد با حرارت ملایم سه ساعت بپزید. * پس از دو ساعت نمک، فلفل و زردچوبه را به گوشت اضافه کرده تا یک ساعت هم با نمک و فلفل بپزد. * سه قاشق غذاخوری روغن را در تابهای گرم کرده، پیاز را در آن تفت داده، کمی که طلایی شد قیسیها را به پیاز اضافه کرده و چند دقیقه دیگر تفت دهید. * پس از دو و نیم ساعت که گوشت پخت مخلوط پیازداغ، قیسی و زعفران را به آن اضافه کرده و بگذارید خورش جا بیفتد. نکته در صورت تمایل میتوانید ۱۰۰ گرم آلو و ۵۰ گرم کشمش پلویی را با قیسی به خورش اضافه کنید تا خورش کمی مزه ملس پیدا کند.
برچسبها:
تی خروس ،مورغانه کونه
خروس تو تخم می گذارد.مرغ تو یک پا دارد.شب تو روز است.
از بس شانس داری حتی خروست هم تخم می گذارد.
هر کی گوش خوایه ،وا گوشوارزم بخوایه.
هرکسی گوش را میخواهد باید گوشواره را هم بخواهد.
هر که را طاووس باید جور هندوستان کشد.هرکه گل می خواهد باید خارش را هم بخواهد.
وقت کار چولاقه،وقت خوردن قولچوماق.
وقت کار چلاق است و وقت خوردن قلچماق.
نظیر شتر مرغ،بوقت پریدن شتر است و بوقت بار بردن مرغ.وقت جنگ به کاهدان ووقت شادی به میدان.
هم جه عراق خورما دکفه ،هم جه گیلان تورشه کونوس
هم از خرمای عراق افتاد ،هم از ازگیل ترش(ازگیل وحشی جنگلی)گیلان.
از این جا مانده و ازآنجا رانده.چوب دوسر نجس یا چوب دو سر طلا.
ای تا نخورمکا وا ترسن،ای تا پا نوشورمکا.
یکی از آدمی که می گوید نمیخورم باید ترسید یکی هم از آدمی که میگوید پا نمی شوم. کنایه از برخی از نه گفتن ها که درست مفهوم و کاربرد مخالف دارد.
انی بج واجور داره
برنجش ریغ دارد(موقع پختن قد می کشد و بزرگ می شود).
حرفش در رو دارد.قول و فعلش یکی است.اعتبارش زیاد است.
خوردن وموردن بختره تا ایسن نیگاه کودن
در غذا نا پرهیزی کردن و مردن بهتر از دیدن و حسرت خوردن است.
کلاچ دیل خیلی چیزان خوایه،اما آغوز خو موقع رسه.
دل کلاغ خیلی آرزو ها دارد از جمله می خواهد گردو همیشه بر درخت باشد،لیکن گرد بی اعتنا به میل کلاغ به فصل خود می رسد.این بدان معنی است که آرزوی بیجا نباید کرد.ضمنا هر چیزبه وقت خود نیکوست.
هر وخت کفی ریزا بی تا ویریزی ،گل ورزا ما نستن تیزا بی؟
هر وقت بیفتی،خودت را جمع و جور می کنیو موش می شوی ،اما تا بلند می شوی،مانند گاو نر شاخ و شانه می کشی؟
بوشو ابرویه چا کونه ، بزه چومه کوره کود
رفت ابرو را درست کند زد چشم را کور کرد .
ای وای که بد نشد بدتر شد .
رفت بهترش کند بدترشد .
رفت ثواب کند کباب شد .
رفت به نان برسد به جان رسید.
کور اوطاقه خالی کو نه ، کاپیش باغه
دختر با بردن جهیزیه ، خانه پدر را خالی می کند و آب دزدک با خوردن ریشه ها باغ را .
برچسبها:
برچسبها:
در زمان قدیم مردم از بخاری های هیزمی استفاده می کردند بخاری های حلبی که محتوای سوخت آن را هیزم و شاخ و برگ های درختان تشکیل می داد. این بخاری با آن گرمای مطبوع و دلنشین خود یک مشکل اساسی داشت و این که با تمام شدن سوخت یکباره فضای اتاق سرد می شد، به همین خاطر صاحبان خانه مجبور بودند مرتب هیزم بخاری را که خیلی سریع سوخت آن تمام می شد، چک کنند، این مساله به هنگام خواب و در نیمه های شب سخت تر بود، چرا که پدر یا مادر خانه باید نیمه های شب چند بار از خواب بلند می شدند و هیزم داخل بخاری قرار می دادند. این بخاری ها در حال حاضر در برخی روستا های کشور مورد استفاده قرار می گیرد و منازل روستاییان را گرم می کند. اگر چه امروزه تهیه سوخت برای شوفاژ و شومینه وقتی را از مردم نمی گیرد و فقط کافی است با پرداخت صورت حساب قبض گاز و برق هزینه سوخت را تامین کرد، در آن زمان برای تهیه سوخت بخاری های هیزمی پدر خانه مجبور بود که قبل از شروع سرما چند روزی را در جنگل ها برای تهیه هیزم سپری کند و با خرد کردن آنها و قرار دادنشان در مکانی محفوظ، سوخت یک سال خود را تامین کند.
برچسبها:
روستای لیل در استان گیلان شهرستان لنگرود بخش اطاقور می باشد و دارای طبیعتی بکر و دست نخورده است،سرسبزی،جنگل،رودخانه و اهالی بسیار خوب این روستا در کنار هم باعث شده تا این روستا شکل بسیار قشنگی به خود بگیرد.نزدیکی کوه ها به هم و از میان این کوهها رودخانه که روان شده و باغ چای وشالیزارهای که در نوع خود قشنگی خاصی که دارد این روستا را جزو بهترین مناظر طبیعی کشور کرده است .
برچسبها: